حرفهای لحظه های دلتنگی
حرفهای لحظه های دلتنگی

حرفهای لحظه های دلتنگی

هفته ای که گذشت

هفته ای که گذشت

هفته ای شلوغ بود که بخاطر درد شدیدی که از معده درد شب شنبه مجبور شدم که این هفته 2 بار آزمایش بدم و به 2 پزشک متخصص مراجعه کنم.

  

که از زمین تا آسمان با هم فرق داشتن ،

اولی از نوع برخورد منشی و خودش کاملا پیدا بود که تنها پول برایش مهم است و پزشک حتی اجازه نداد که من در مورد بیماری براش توضیح بدم و دفترچه رو گرفتم و شروع به تجویز دارو کرد و بعدم در برگه دوم برام اندوسکوپی نوشت و گفت: منشی توضیحات رو براتون میدن . به محض بیرون اومدن از اتاقش گفتم مامان بریم و هر چی منشی خواست ادامه بده گفتم بعدا میآم .

اما پزشک دوم که بخاطر تبحر نوبت ویزیتاش 6 ماهه هست و با کمک یکی از دوستانم موفق با گرفتن نوبت شدم ، به محض ورود به مطب با منشی خانمی روبرو شدم که با مهربونی کامل در مورد بیماری ازم سئوال کرد و دلداریم داد و گفت نگران نباش و الان که درد نداری اگه درد داری برو روی تخت دراز بکش و از همه مهمتر نوبت من ساعت 6 بود که 6:15 منو صدا کرد و از همه مهمتر پزشک به تموم حرفای من گوش داد و بعدم با حوصلح معاینه کرد و گفت :تشخیصم اینه که مشکل گوارش داری وبرای تشخیص بهتر باید اندوسکوپی انجام بدی . و با خنده گفت : نگران نباش درد نداره . توضیحات بیشتر رو خانم منشی برات میگه. و موقع خداحافظی از جاش بلند شد و گفت: به سلامت.

و منشی هم کلی دلداری که نگران نباش و کلی هم شوخی کرد و با حوصله برام توضیح داد و گفت دوشنبه منتظرتم.


به هر صورت من هنوز تو شک این همه فرق بین اینام ، آیا به اولی میشه گفت پزشک ؟ اونم پزشکی که قسم خورده تا جون مردم رو نجات بده . به قول عزیز میگفت: همه دانشجویان که درسخون نیستن و دانشجویان تنبلم فارغ التحصیل میشن

- بعد از هفته سخت بنا به درخواست خواهر جان برای تقویت روحیه زدیم به دلم طبیعت و صبح امروز رفتیم به دیدن پاییز رنگارنگ و اولین برف پاییزی، تصاویر مربوط به امروز و ییلاقات تالش ، منطقه دوران که در پست بعدی گذاشتم.



نظرات 2 + ارسال نظر
بهناز چهارشنبه 13 آذر 1392 ساعت 16:34 http://thornbirds.persianblog.ir/

امیدوارم که چیز مهمی نباشه و اندوسکوپی هم چیز خواستی نیست اسمش ترسناکه وگرنه خودش چیز مهمی نیست. برات انرژی مثبت میفرستم

فدای تو مرسی ، خدا روشکر انجام شد

تمشک خانوم شنبه 9 آذر 1392 ساعت 10:37 http://tameshk1390.persianblog.ir/

سلام . واقعا یه سری دکترا از جلاد هم بدترن .
مامان بزرگم رو بردیم یه دکتر بعد آزمایشش رو دید و گفت باید شیمی درمانی شه و چون عموم اینا قبول نکردن دیگه نگفت اوره ی مامان بزرگ بالاست ! بعدن هم سر همین موضوع مادربزرگم فوت کرد .
شرمنده ها . دور از جونه شما . میگم یعنی یه سری دکترا فقط دنبال پولن . وقتی بگی مثلن جراحی نمیخوای دیگه بقیه مشکلاتت رو نمیگن !!

سلام عزیزم
واقعا بعضیاشون جون انسانا براشون مهم نیست

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.