میخوام اعتراف کنم ، ترسو هستم
با اینکه 4سال گذشته ولی من هنوزم میترسم به تصاویر خاطرات گذشته نگاه کنم
میترسم cd رو یکبار دیگه ببینم
امشب برای چندمین بار cd جلوم بود و مات نگاهش کردم و چشمای سیاهت به یادم اومد ، اما بازم ترسیدم که بهشون نگاه کنم ...
و دوباره غمگین شدم و چشمانم اشکین ...