ای کاش ...

در این نیمه شب میان ای کاش های زندگی گمشده ام

تعدادشان اینقدر است که میتوانم قطاری مارپیچ را تصور کنم

جلوی هر کدام از آرزوهایم " ای کاشی" میگذارم و ردیفشان میکنم تا به نوبت سوار بر کوپه خود شوند.

و بعد پشت سرم رو نگاه میکنم که چقدر طولانی اند... چشمانم بار اشک برمیدارد و از ته دل میگویم

ای کاش یه روز " ای کاش های" من نیز دیگر ای کاش نباشند و رنگ واقعیت به خودبگیرند.

ای کاش

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.