با اینکه در نزدیکی دریا زندگی میکنم ولی از تیر ماه به دیدارش نرفته ام ، به فکرش بودم و این چند هفته دلتنگی عجیبی برایش داشتم ولی نمیدانم چرا نمیشد که به دیدنش بروم. امروز بلاخره تونستم برای ساعتی در کنارش بنشینم و به صدای نجوای آرام او گوش دهم ، دوستش دارم ، خودش نیز میداند ولی ازش میترسم ، نمیدانم چرا ؟
احساس میکنم که او نیز دوستم دارد ولی باید به او احترام بگذارم تا او در مقابلم آرام باشد و مرا در آبی خانه اش راه دهد و مرا از غمهایم رهایی دهد.
و تصاویر پائین مربوط به دوستم است.
امروز خودمو به بستنی مهمون کردم ، لذتی که بستنی در سرما داره عمرا در گرما داشته باشه.
سلام
جالبه
واقعا دریا زیباست
خوش به حالتون
سلام
این دریادر نزدیکی شما هم هست، به دیدارش برین
دیگه دلتنگ دلتنگیامم نمی شم
خوش بحالتان
نوش جان
به به
چه بستنی خوش مزززه ای
چه دریای زیبایی
همیشه خوش باشی دوست من
ممنونم عزیزم