حرفهای لحظه های دلتنگی
حرفهای لحظه های دلتنگی

حرفهای لحظه های دلتنگی

اینست این روزای من

ماه آخر سال...

بااینکه برای تموم شدن این سال لحظه شماری میکنم، ولی تموم شدن این ماه برایم زجرآورترین حادثه دنیاست .

این روزا مثه یک مجسمه شده ام که حرکت میکنم ولی هیچ اثری در من ندارد ، انگار رویایی تلخ است که فقط باید تحملش کنم تا پایان بگیرد ...


فشار درسا و پایان نامه رو کاملا احساس میکنم ... و اوضاع معمولیست ولی برای من سخت و کند است ...

میدانم این روزا آستانه تحملم سخت پایین اومده ، چشمانم سدیست که نمیدانم تا کی تحمل دارد...


اینروزا

این روزا خوب نیستم

منتظرم ،و دلگیر ازاطرافیانم

سعی میکنم نادیده بگیرم ولی سخته ...

*******

این روزا تنها همراهم موسیقی شده ، و دریا ...


*******

عادت به جواب دادن به همه سئوالا ندارم و خودخوری میکنم و اشکام جاری میشه ، ولی چند روزه چشمه اشکم خشک شده

*******

ای کاش میشد یاد بگیریم که با نگاهمون سئوال نپرسیم

*******

این کاش میشد مسافرت برم

*******

حاضرم تمام عمرمو بدم و برگردم به اول اسفند سال 92...

*******

و درآخر برای تو : اما دلم نیومد بگم ....

فقط همین 



پایان امتحانات ...


 

امتحانات تموم شد...

و بالاخره ترم دوم با همه سختیای که داشت تموم شد . اعتراف میکنم که نسبت به قبل کمتر درس خوندم .

خدا رو شکر تا الان که نمرات خوب بوده امیدوارم حال اساتید موقع تصحیح برگه ها خوب باشه و نمرات خوب به همه ... و من .


احوال...

ترم 2 هم تموم شد و از 15 ام امتحانات شروع میشه .

امسال سال خوبی برایم نبوده و هر لحظه اش برایم زجر آور بوده و هست . دیشب از ته دلم خواستم که این چند ماه باقیمانده به خیر بگذره ... دیگه تاب هیچ مشکلی رو ندارم ... واقعا ندارم ... اینقدر تو این مدت شوک بهم وارد شده که دیگر نایی ندارم...

مدتهاست که دیگر با کسی در ارتباط نیستم و یعنی نمیتونم به اطرافیانم اعتماد کنم و کسی نیست که حرفای دلم را برایش بگم و واقعا نیازمند کسی هستم که باهاش دردل کنم ، ایکاش کسی بود که حس خوب بودن با او در من بود ولی هیچکس نیست که حرفهایم را درک کند ...


امروز شدیدا محتاج کسی بودم که جمله ای، حرفی و یا حتی با نگاهش بتونه به غمهام پی ببره...

خدایا منتظرم

منتظر کمکت

گاهی فکر میکنم منو فراموش کردی ...

این روزا



- بالاخره امتحانا تموم شد. این ترم خیلی به من سخت گذشت ، با توجه به مشکلاتی که داشتم تمرکز به درسا خیلی برام سخت بود . با اینکه نمراتم کمتر از اونی هست که انتظار داشتم ، ولی بازم خدا رو شکر میکنم.


- دیشب قبل خواب قرآن رو باز کردم و سوره طه اومد و تصمیم گرفتم که سحر بلند شم ،نیت کردم و  از خدا خواستم که به من آرامش بده .

- من از اوناییم که افطار و بیشتر از سحر دوست دارم و امروز موقع اذان خیلی خوشحال بودم که تونستم سربلند بشم.

- خدایا خیلی دوستت دارم و ازت میخوام کمکم کنی .