حرفهای لحظه های دلتنگی
حرفهای لحظه های دلتنگی

حرفهای لحظه های دلتنگی

فرصتهای از دست رفته...


همیشه میگویند هر چیزی یه زمانی دارد و نباید عجله کرد،کار باید در زمانش انجام شود تا به نتیجه موردنظر رسید.

بقول استادی عزیز میگفت: به اینا میگن " فرصتهای از دست رفته" زندگی ؟ میدونید اگه هزینه همه رو جمع کنیم چقدر میشه ، میشه به اندازه یه عمر؟

همه اینا رو به ما میگن تا از تجربیات دیگران استفاده کنیم و به نتایج بهتر برسیم ولی هیچ کس به ما یاد نمیده که چطور این زمان درست رو درک کنیم و بدونیم که زمان درستش الانه یا چند لحظه دیگه، ای کاش توی تربیت هامون اینا رو به فرزندانمون یاد بدیم تا وقتی بهش نیاز داشتن بتونن از این نکات استفاده کنن .

امروز مرور کردم فرصتهای از دست رفته هام رو ، دقایقی که باید ازشون استفاده میکردم و نکردم .

فکر کنیم نصفه بیشتر عمرم شد ، حالا باید چکار کنم؟


پی نوشت:

گاهی دلم برای وبلاگ قبلی ام تنگ میشود و به دیدارش میرم. امان از دست این بلاگفا

باران


وای، باران؛
باران؛
شیشه پنجره را باران شست .
از اهل دل من اما،
- چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟

آسمان سربی رنگ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ .
می پرد مرغ نگاهم تا دور،
وای، باران،
باران،
پر مرغان نگاهم را شست .

"حمید مصدق"



پی نوشت :


- دوباره درهای رحمتت باز شد ، همه را سیراب میکنی . خدایم ! آیا کسی بخشنده تر از تو هست .

-امشب رو دوست دارم چون با صدای لالایی باران به خواب میروم.



موسیقی

همیشه موسیقی منو به سمت خودش صدا میکنه و غرق می کنه .

با اینکه در این زمینه تا بحال نتونستم چیزی یاد بگیرم ولی همیشه پیگیرش بوده و هستم، سلیقه خاصی دارم و امکان داره از یه خواننده فقط یه آهنگش رو دوست داشته باشم و سبک خاصی هم مد نظرم نیست از استاد "شجریان" و "هایده"گرفته تا "بهنام صفوی" و حتی "اوزجان" و "آدل " و " یانی " .

معتقدم که موسیقی روحم رو آروم میکنه ، از دیروز تا بحال غرق شدم در "آدل" و با اون صدا محکم و صافش منو دعوت به شنیدن کرده .


1


خدایم ! میدونم که همیشه در کنارم بودی و هستی، ولی این دفعه بیشتر کنارم بشین ، باشه

خدایم! میدونم که همیشه دستام گرفتی و میگیری ، ولی این دفعه محکمتر بگیر ، باشه

خدایم! میدونم که همیشه خیلی باهام مهربونی و خواهی بود، ولی این دفعه بیشتر مهربون باش، باشه


خدایم! میدونم که میدونی تو دلم چه میگذره و من چقدر منتظر بودم، میدونی که آرزوی دومم در خانه ات این بود و امیدوارم الان  زمانش باشد، پس کمکم کن تا بیشتر از پیش عاشقت باشم و بمونم .


حرف آخر :

خدایم! این 24 ساعت بیشتر مواظبم باش، باشه؟

میدونم که هستی ،ولی خب استرس دارم.

اول شکلک رو گذاشتم که بدونی چقدر خجالت کشیدم .

افسانه " جومونگ"


اول صبح دارم با همکارم صحبت میکنیم که "خدماتی" وارد میشه میگه میدونین " افسانه جومونگ حقیقت داره ؟"

با خنده میگم : خودتون میگین " افسانه".

میگه : نه  حقیقت داره ، این شخص وجود داشته و جنگجو بوده و خیلی شجاع بوده و حکومتش در سرزمین "کره" بوده و بعد هم حدود 800 سال قدمت داشته و بعد توسط یه سری مهاجم از بین میره و جالبش اینه که قبر این آقای " جومونگ " در کره شمالی است .

همکارم میگه: خب حالا که چی؟ اصلاً بود و نبودش چه فرقی بحال ما میکنه .

میگم : آقای ... این یه سریاله که معلوم نیست حقیقت داره یا نه ؟


پی نوشت:

-         -  تا کی میخوایم بزرگان کشورهای دیگر رو بزرگ بشماریم و مال خودمون رو که این همه زحمت برای این سرزمین کشیدن رو از خاطر ببریم.

- از همه جالبتر این آقا چنان با تعصب از این " جومونگ" تعریف میکرد ، که انگار اونهم ایرانی است .

- یاد حرف بزرگی میافتم که میگه : " ایرانیها غریبه پرستن".