حرفهای لحظه های دلتنگی
حرفهای لحظه های دلتنگی

حرفهای لحظه های دلتنگی

روزنوشت2

بلاخره این هفته کلاسای ضمن خدمت تمام میشه، با اینکه اعتقاد دارم این کلاسا میتونه برای کارمندان مفید باشه و در کارآیی اونها تاثیر داره ولی نحوه اجراش هم مهمه . متاسفانه این کلاسا از ساعت 8 صبح تا 1 ظهر خلاصه شده در گوش کردن به صحبتا و خاطرات اساتید ، که مطمئن نیستم بتونه واقعا مفید باشه .

علاوه بر خستگی کلاسا، خستگی راه و رانندگی مسیر 3 ساعته توی این روزای پایانی سال که ترافیک جاده ها رو چندبرابر کرده واقعا از تحملم خارج شده و لحظه شماری میکنم که هر چه زودتر این کلاسا تموم بشه .


- حدود 2 ماهه میشه که به واحدمون کارمند جدیدالاستخدامی اضافه شده و این خانم کمک شایانی به کار واحد ما کرده و امروز در حال چای خوردن با هم بودیم  و میگه : خانم فلانی دیروز در یکی از واحدها صحبت شما بود ؟ با خنده گفتم : پس غیبتم رو میکردین؟

گفت:نه ، راستش 4 نفر از آقایان و 2 نفر خانما با هم صحبت میکردیم که یکی از آقایان گفت که خانم فلانی (یعنی من) کاری که به صرف خودش نباشد رو انجام نمیدهد. خنده ام گرفت و حرفی برای گفتن نداشتم . بعد از چند لحظه گفت: ناراحت شدی ؟ گفتم نه چرا ناراحت بشم و فقط دارم فکر میکنم که چکار کرده ام که این همکار این فکر رو کرده .

حالا قسم و آیه که ناراحت شدی . گفتم نه عزیزم ، خب هر آدمی اول به نفع خودش فکر میکنه و هی میخندیدم و کلی شوخی کردم که از آن حالا و هوا دور بشیم . حالا تو فکر چه کردم که همکار این فکر رو کرده . از برادرم پرسیدم ، کلی خندید و میگه : مطمئنی راجع به تو گفته .


نظرات 1 + ارسال نظر
وحید۵۳ دوشنبه 28 بهمن 1392 ساعت 09:56 http://razanipoem.persianblog.ir

یه ایراد خیلی بزرگ داریم ما هر که نظری داره که شاید بتونه سازنده هم باشه پشت سر می گه چقد خوبه بتونیم رو در رو بگیم نظرمون آخرش شاید یه طوری به طرف برسه

کاملا درسته ، متاسفانه در ادارات دول تی این موضوع بیشتر دیده میشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.